شیر محمد و گلناز
بعد از این پدر اسبم را به من تحویل داد، مانند او سوار بر آن شدم و از هدف فاصله گرفتم. تفنگ را یک دستی و بقیه قنداق را زیر بغل خود گرفتم. شروع به تاخت کردم.دو تیر شلیک کردم اما به هدف نخوردند و تیرهای بعدی نیز این چنین شدند و من، بیش از پیش نزد پدر احساس شرم و سرخوردگی میکردم...
سال چاپ:
۱۳۹۴
وزن:
۱۰۰ گرم
قطع:
رقعی
نوع جلد:
شومیز
قیمت:
۸۰۰۰ تومان